واژه نامهE

electrolytic deposition

⇐  electrodeposition

electromagnetic interference

تداخل الکترومغناطيسي

electromagnetic welding

جوشکاري الکترومغناطيسي

electron acceptor

الکترون پذير,پذيرنده الکترون

electron affinity

الکترون خواهي

electron beam

باريکه الکترون

electron diffraction

پراش الکتروني

electron donor

الکترون ده

electron transfer

انتقال الکترون

electronic transition

انتقال الکتروني

electrophilicity

الکترون دوستي

electrophoresis

الكترو كوچي

electrophoretic deposition

برنشانيِ الكترو كوچ

electroplating

آبکاري

electrostatic binding

پيوند الکترواستاتيکي

electrostatic spraying

افشانشِ الكترواستاتيك

element

جزء,المان

elliptical reflector

بازتابنده بيضي شکل

elongation

ازدياد(افزايش)طول

elongation-at-break

ازدياد(افزايش)طول تا پارگي

eluant

شوينده

elution

شويش

elutriation

صاف کردن شويشي

emboss

برجسته کردن,حک کردن,نقش اندازي

embossing calender

غلتک حکاکي (نقش انداز)

embrittle

ترد,شکننده

embrittlement

شکنندگي,تردي

emed

جا دادن

emission

نشر,انتشار

emissivity

ضريب نشر