شگفتی‌هایی که آکریلات‌ها می‌آفرینند

پابلو و ایزابل در حال سوزاندن درختان قهوه‌ی خود بودند. دلیلش این بود که قیمت قهوه در بازارهای جهانی در آن زمان در حال سقوط بوده و درهمان زمان قیمت کوکائین سر به فلک می‌کشید. بنابراین آن دو می‌خواستند زمین‌های قهوه‌ی خود را بسوزانند و به جای آن کوکائین بکارند. آنها به پول نیاز داشتند، ولی نه آنقدر که کشت این محصول شیطانی را توجیه کند. تصور می‌کردند ویرانی که کوکائین در آمریکای شمالی به بار خواهد آورد، تنها سزای ملتی است که گاه به درستی و گاهی هم به غلط، مشکلاتی را برای آنان ایجاد کرده بود.

آنها هیچ نمی دانستند که خود آنها جزئی از مجموعه ی بزرگی هستند که از سوی مقامات ارشد حکومت واشنگتن برای کشت کوکائین پول دریافت می کنند. این واقعه دقیقاً به این دلیل پیش آمد که نیروهای شبه نظامی متعلق به اتحادیه ی محلی وکائین وارد یک جنگ چریکی با جناح چپ، یعنی FRI، شده بودند، و به همین علت هم با سیاستمداران مشخصی در نواحی مختلف، رابطه دوستی داشتند. همه ی این ها بسیار مخفیانه روی می داد، به طوری که رئیس جمهور سامسون آرمسترانگ در حال تلاش برای انتخاب شدن مجدد، و سخنرانی درباره ی سختگیری در مورد مواد مخدر بود.

درست هنگامی که ایزابل تصمیم داشت ته سیگارش را به درون کومه‌ی کاه‌ها پرتاب کند تا بهترین درخت آن قهوه‌ی دنیا را به آتش بکشد، یک دسته از سرباز آن اتحادیه وارد روستا شدند. به همراه آنان مردی سفیدپوست و لاغراندام، با دستان و چشمان بسته بود. هیچ کس نمی‌دانست که این زندانی می‌تواند چهره‌ی کلمبیا را برای همیشه تغییر دهد.

این زندانی که هنری کراتزکی نام داشت، شیمیدان بود و به همین دلیل نیز توسط اتحادیه دستگیر شده بود. من گمان می‌کنم تقصیر خود او بود که دستگیر شد، یک آمریکایی که در خیابان‌های اطراف شهر مدلین مکزیک پرسه می‌زد، و لباسی با طرح «شیمیدانان پیر نمی‌میرند، آنها تنها به تعادل می‌رسند» پوشیده بود، و درخواست می‌کرد که او را دستگیر کنند و به یک آزمایشگاه ذغال کُک بفرستند. و این درست همان جایی بود که شیمیدان جوان بی تجربه به پایان راه رسید.

در کلبه‌ای فلزی که به عنوان آزمایشگاه کفایت می‌کرد، چشم بند و دهان‌بند او را باز کردند، و با دست‌های بسته، دستور کارش توسط یکی از دانشجویان اتحادیه به او تفهیم شد. شیمیدانان بزرگ کارهای مهم‌تر از احوالپرسی با یک تازه سرباز هم دارند.

مسئله این بود که او اصلاً شیمیدان خوبی نبود و نمی توانست در این شرایط بحرانی که زندگی او به این مسئله وابسته بود، کوکائین تولید کند. تمام آنچه او می دانست تولید مولکول کوچک گمنامی بود که اتیل آلفا کلرو متیل آکریلات، یا به اختصار ECMA نامیده می شد.

ecma

در حالی که از رائول ، سرپرست دانشجوی خود، بسیار می ترسید، در این باره چیزی به او نگفت. هنری با انجام دادن تنها واکنش شیمیایی که می دانست، سعی می‌کرد این طور به نظر برسد که به سختی مشغول کار است. در این مدت، گالنی پس از گالن دیگر از ECMA به دست آمد.
در آخر هفته رائول به آزمایشگاه آمد تا کوکائین را مطالبه نماید. هنری با ترس فراوان، چیزی جز صدها گالن ECMA برای عرضه کردن نداشت. ECMA حتی شبیه کوکائین هم نیست.  ECMA مایعی است شفاف؛ در حالی که کوکائین پودری سفیدرنگ است، بدین ترتیب رائول فریب نخورد.

cocaine

در این هنگام، نزدیک بود که هنری به درون جنگل برده شود و با گلوله ای کشته شود، ولی به خاطر ساده لوح بودنش، به خوبی می توانست به شیوه ی خودش مسائل را حل کند. او به رائول گفت: « اما ECMA بسیار بهتر از کوکائین است. به این وسیله شما می توانید تمام انواع پلیمرهای آکریلاتی عامل دار شده را تولید کنید. این ماده اولین قدم شما برای رسیدن به جایزه ی نوبل است!»

monomer

و رائول شیفته ی این حرف ها و مجذوب چیزهایی شده بود که می توان با ECMA ساخت. او با هیجان بسیار، ماجرا را به رؤسای خود گفت، و آنها نیز به همان اندازه از تحقیق در مورد آکریلات به وجد آمدند. و بدین ترتیب آنها نیز رؤسای خود یعنی صاحبان اصلی اتحادیه ی شهر را با خبر کردند. در نتیجه با هیجان ناشی از تحقیقات درباره ی آکریلات، و کارهایی که می توانستند با ECMA انجام دهند، آنها سریعاً تولید کوکائین را متوقف کردند و تمامی صنایع تولید مواد مخدر در کلمبیا را تبدیل به وسایل تحقیقاتی نمودند.

اکتشافات جدید و اعجاب انگیز بسیار زیادی توسط صنایع شیمیایی قانونی و نوظهور مدلین، انجام گرفت، و محصولات بسیاری در طرح های گسترده‌تر کنونی آنها تولید شد که عملاً سود بیشتری از فروش کوکائین به دست داد. کلمبیا خیلی زود به ثروتمندترین ملت روی زمین تبدیل شد.

البته هنوز بسیاری از کلمبیایی ها از آمریکا متنفر بودند. گردانندگان صنایع شیمیایی مدلین، معاملات کثیفی با دولت آمریکا به معرض نمایش گذاشتند. رئیس جمهور آرمسترانگ انتخابات را به سادگی و برخلاف انتظار به اسموکی آشبِری، کاندیدای قانونی کردن تولید مواد مخدر باخت. کسی که اولین اقدام رسمی وی جابه جایی ستاره های روی پرچم آمریکا با ۵۰ برگ سفید ماری جوانا بود.

این مسئله تا حدودی موجب شرمندگی هنری بود، و تا پای آن دو دوره‌ی ریاست جمهوری آشبری به امریکا بازنگشت.

نظر دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *